اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست
پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۳۴ ب.ظ
میتوانیم بعداً تعریف کنیم برایش، که آره عزیز دلکم، همۀ زندگیام، عصارۀ جانم، آن روزها سیاهتر از همیشه بودند و هر روز سیاهتر هم میشدند.
کمی آن طرفتر از ما ارتشی مرموز، هر روز بزرگتر و قویتر با وحشیگری هزار برابر بدتر از مغولها و با ثروت بیحساب و بادآورده علیه انسانها میجنگید و ایدئولوژی، درخت هنر و علم و اخلاق را هر روز بیشتر میخشکاند.
خیلی به ما نزدیکتر، آدمها به این فکر میکردند که چطور میتوانند بیشتر و بیشتر سرمایه داشته باشند بدون اینکه درست بدانند میخواهند باهاش چه کار کنند. میرفتند و میآمدند و همدیگر را له میکردند. ولی عین سیزیف فقط سنگشان را از کوه بالا میبردند و باز بالا میبردند.
خیلی خیلی به ما نزدیکتر هم، یک شب، کلی دستهگل پر از انگیزه و انرژی و زندگی، به خاطر اندیشهشان، درست یا غلط، پر پر شدند. مثل خیلیهای دیگر.
خیلی آن ورتر از ما، مردم با بهت و حیرت به این آشوبها نگاه میکردند و شاید با خودشان میگفتند: چه خوب میشد اگر اصلاً خاورمیانهای نبود؟
درست تو همین روزها بود که ما عاشقی میکردیم.
بیتفاوتی؟ نه جان مادر. عشق، سایۀ خدایی اتابکان فارس بود بر سرمان، از شر هر نوع حملهای.
ما تنها اتفاق خوب این دنیا بودیم.